چند نکته دلچسب اخلاقي از عارف والامقامي چون ايت الله مرعشي نجفي
- مأنوس با امام خميني (ره)
از بين علماي معاصر بيش از همه با حضرت امام(ره) ارتباط داشت و از سال 42 با ايشان همراه بود. با يکديگر زياد مأنوس بودند و رفت و آمد داشتند. از حال يکديگر جويا ميشدند و نامههاي زيادي از حضرت امام(ره) به پدرم به يادگار مانده است.
وقتي امام خميني(ره) در عراق و فرانسه تبعيد بودند، پدرم مرا به ملاقات ايشان ميفرستاد تا برايشان نامه ببرم. وقتي امام(ره) به فرانسه تبعيد شدند، بنده اولين کسي بودم که از ايران به ملاقات ايشان رفته بود. آن موقع امام(ره) در هتلي در پاريس اقامت داشتند و هنوز به نوفللوشاتو منتقل نشده بودند.
- اين جمله خيلي معني دارد
شهيد مصطفي خميني هم ارتباط صميمانهاي با پدرم داشت و با ايشان خيلي مانوس بود و در بعضي از نامههايش که از عراق برايش ميفرستاد، پدرم را با عباراتي مثل پدر مهربان خطاب قرار داده است. در يکي از نامههايش که هنوز هم باقياست نوشته است «پدر مهربانم! مدتي است که نامهاي از جنابعالي نرسيده است. نگران هستم که نکند کسالتي براي شما حاصل شده باشد… .آن صفا و صميميتي که بين شما و پدر من وجود دارد، اگر در ديگر اعلام نجف وجود داشت الان کار به اينجا نميرسيد». اين جمله خيلي معني دارد.
- پدرم کبوتر حرم حضرت معصومه(س) بودند
حضرت آيت الله مرعشي نجفي کبوتر حرم حضرت معصومه(س) بودند، هفتاد سال هر سه وعده نمازشان را اول وقت در حرم اقامه ميکردند و خادم حضرت معصومه(س) محسوب ميشدند. بعضي صبحها که هنوز در حرم باز نشده بود، همانجا پشت در مينشست و مشغول عبادت و تهجد ميشد. حتي در زمستان که برف سنگيني ميآمد، بيلچه و جاروي کوچکي با خود ميبرد و بيرون در حرم را جارو ميکردند و همانجا مشغول عبادت ميشدند تا در حرم را باز ميکردند.
خادمان از ايشان خواسته بودند که هر وقت به حرم مشرف ميشوند، اطلاع دهند تا در را برايش باز کنند، ولي پدرم گفته بودند که لازم نيست اين کار را انجام دهيد و هر وقت در حرم براي مردم عادي باز ميشود من هم همانموقع داخل حرم ميشوم.
- هيچ وقت لباس خارجي نپوشيد
هيچ وقت لباس خارجي به تن نميکرد و از خياط ميخواست که با پارچههاي توليد داخل برايش لباس بدوزند. آن موقع در ايران دکمه توليد نميشد و خياط از دکمه خارجي استفاده کرده بود، علامه از خياط خواسته بودند که با قيطان دکمه درست کنند. نمونهاي از لباس ايشان در کتابخانه محفوظ است که با اين طريق تهيه شده است.
- بيمه با تربت کربلا
وقتي که اين کتابخانه بنا ميشد به معمار گفتند: وقتي که پي را کنديد و خواستيد بتن بريزيد، مرا خبر کنيد. پدرم تشريف آوردند و چهار گوشه اين زمين را تربت سيدالشهدا(ع) ريختند. يکي از آقايان از حکمت اين کار سوال کرد. فرمودند: من با اين کار افرادي که به اين کتابخانه ميآيند را بيمه ميکنم، تا از طريق خواندن کتابهاي اين کتابخانه انحرافي حاصل نکنند.
در چهار مدرسهاي که براي طلاب ساختند نيز همين کار را انجام ميدادند و ميگفتند؛ طلبههايي که در اين مدارس درس ميخوانند، بيمه ميکنم تا از مسير ائمهاطهار(ع) راهشان را جدا نکنند.
- طلب شفا از منبر سيدالشهدا
آقاي شهيدي يکي از ارادتمندان آيت الله العظمي مرعشي نقل ميکرد:«يک شب ديدم ايشان بدون اين که چراغ روشن کند داخل حسينيه شد و در تاريکي مشغول دعا و نيايش شد و نگذاشت ما هم همراهش داخل برويم، چون تاخير کرد نگران شدم که حالش خراب شده باشد، داخل شدم زير نور ضعيفي که از پنجره به داخل افتاده بود ديدم آيت الله مرعشي نجفي پيراهنش را بالازده و شمکشان را به منبر سيدالشهدا(ع) ميمالند، آقا متوجه شدند که کسي داخل شده است، نزديک رفتم و گفتم آقا چيزي لازم داريد آقا گفتند نه، آمده بودم که شفايم را از سيدالشهدا(ع) بگيرم.
ايشان فرداي آن شب براي عمل جراحي عازم تهران بودند و جاي عمل جراحي را به منبر ميماليدن تا سيدالشهدا(ع) او را شفا داده و عمل موفقيت آميز باشد.
آقاي شهيدي ميگفت؛ که آقا از من تعهد گرفتند تا ايشان زنده هستند اين جريان را جايي نقل نکنم.