بشقاب های سفره پشت باممان
19 بهمن 1396
? رهایم کن!
? سنگینم نکن!
? بندِ زمینم نکن!
? من برای پرواز آمدهام، نه برای سقوط.
درهای باز شدۀ آسمان را مگر نمیبینی، که عمق درّه را نشانم میدهی؟ من میخواهم پرواز کنم.
? چشمان پاکم را به من برگردان. این چشمها را به من ندادهاند که هر چه تو خواستی، ببینم.
اینها برای دیدن مسیر پرواز است که تو، آنها را ربُودی و راه سقوط را نشانشان دادی.
? رهایم کن!
دیگر فریبت را نخواهم خورد.
من میخواهم بزرگ باشم و بزرگ بمانم.
از کوچک بودن، فراری هستم و تو میخواهی مرا در بندِ کوچکها کنی.
? رهایم کن که دیگر جز به او که حاکم آسمانها و زمین است، راضی نخواهم شد.
من به اصل خویش، باز گشتهام.
? رهایم کن ای نفس!
? بشقابهای سفره پشت باممان، صفحه13