منطق حسینی و امتناع از بیعت
مساله عاشورا یک نزاع عادی و معمولی میان حاکمی فاسد و رهبری فداکار نبود، بلکه حضرت اباعبدالله علیه السلام به عنوان بزرگ ترین پاسدار اسلام ناب محمدی، موقعیت حاکم بر اسلام و مسلمین را به گونه ای می بیند که اگر اقدامی سریع انجام نگیرد، زحمات رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، فداکاری های امیرمؤمنان علیه السلام، تلاش های فاطمه زهراعلیها السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام و یاران آن بزرگواران خنثی خواهد گردید .
یزید و مزدوران اموی در شهر پیامبر چنین خواسته اند که قبل از انتشار خبر هلاکت معاویه و پیدایش عکس العمل های مردم در باره گذشته های معاویه و شومی خلافت به ناحق یزید، از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرند تا در توطئه های ناجوان مردانه خود توفیقی به دست آورند . امام بدون هیچ درنگ و تاملی خطاب به عبدالله بن زبیر که آینده ای مبهم و دو راهی خطرناکی را در مقابل خویش مشاهده می کرد و نظر امام را در خصوص بیعت با یزید جویا شده بود - فرمود:
«من هرگز با او بیعت نمی کنم . زیرا یزید مرد شرابخوار، سگ باز، آلوده به انواع معاصی و ستم ها و غرق در آلودگی و تباهی می باشد و شایسته خلافت و لایق زمامداری مسلمانان نخواهد بود و با همین اندیشه و عزم راسخ، حاکم مدینه (ولید) را ملاقات می کنم .» امام که آشفتگی را در چهره عبدالله بن زبیر ملاحظه می نمود . با اراده ای راستین و درک راه مقاومت و مبارزه برای حفظ حیات دینی جامعه، به وی یاد آور شد:
«من کسی نیستم که زیر بار ذلت بروم و با بی تدبیری خود را به آ سانی در پنجه دشمن اسلام و قرآن گرفتار سازم .»
آنگاه نزد حاکم مدینه رفت و به وی تفهیم نمود:
من حسینم و به راه امویان نه تنها گرایشی ندارم بلکه به حکم مسئولیت شرعی و دینی و مقام ولایت، موظف به مبارزه و مخالفت با ناپاکان مسلمان نما هستم . و چون خواست از نزد وی برود، مروان که در آنجا حضور داشت با غرور خاصی ولید را خطاب کرد و گفت: دست از او مدار، اکنون فرصت مناسبی است که یا از او بیعت گیری یا کارش را یکسره نمایی . امام با شنیدن نغمه های شوم مروان، بر آشفت و او را با نهایت کوچکی و پستی خطاب کرد و فرمود:
ای فرزند بدکاری! نه تو و نه ولید، هیچ کدامتان نمی توانید مرتکب چنین کشتاری شوید . حال که سخن بدین جا رسید، گوش کن تا برایت حقیقت را بگویم: مائیم خاندان نبوت و رسالت، فرشتگان آسمانی در خانه ما رفت و آمد می نمودند و خدای بی همتا ما را در آفرینش هستی مقدم داشت و مهر خاتمیت بر خاندان ما زد . یزید مردی فاسق و قاتل، و گناه کار است و مثل من، با مثل او هرگز بیعت نمی کند .
مروان و ولید که در انتظار چنین مقاومتی از جانب سالار شهیدان نبودند، در برابر اقتدار معنوی امام حسین علیه السلام مبهوت ماندند و آن حضرت بی درنگ، بودن آن که فرصتی به آن نابکاران بدهد، محل اقامت ولید را ترک نمود . با این همه، مروان آرام نگرفت و در فکر نقشه ای بود تا با اجرای آن، امام سوم را به بیعت با یزید وادار نماید . به همین دلیل تصمیم گرفت بار دیگر با امام رو به رو شود و آخرین نغمه های شوم خود را از حلقوم خویش خارج نماید . او در دیداری خطاب به حسین بن علی علیه السلام گفت: ای اباعبدالله! من تو را نصیحت می کنم! نصایح مرا گوش کن و بپذیر و با یزید بیعت کن که برای دین و دنیایت بهتر است . امام در جوابش با صراحت و شهامت فرمود:
با اسلام، باید وداع کرد هنگامی که رهبری امت اسلامی به عهده فردی چون یزید ناپاک گذارده شود . به خدا قسم! از جدم رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود: «رهبری بر آل ابوسفیان حرام است .» (3)