عزّت در قرآن و روایات
واژة عزت 92 بار در قرآن تكرار شده و یكی از اسماء حسنی خداوند ‹‹عزیز›› است.
عزت از باب استعمال در معانی، به مفهوم غلبه، صعوبت، حمیت، غیرت و نفوذ ناپذیری به کار می رود . [1] از نظر قرآن، خداوند عزیز است; زیرا ذاتی است که هیچ چیزی بر او غالب نبوده و اوست که قاهر بر تمامی امور می باشد، و هر عزیزی در برابر قدرت الهی ذلیل می باشد، چرا که تمامی موجودات هستی، محتاج فیض الهی هستند و مالک چیزی برای خود نبوده اند مگر آن که پروردگار متعال به دلیل لطف و رحمتی که نسبت به آنان اعمال نموده، بهره ای از عزت خویش را به آن موجودات تفویض نموده است . [2]
از آیه «من کان یرید العزة فلله العزة جمیعا» [3] بر می آید که عزت، نزد خداوند است و هرکس طالب آن می باشد باید از او بخواهد; زیرا عزت راستین، ذات پاک اوست و هیچ موجودی بالذات چنین ویژگی را ندارد . در قرآن 92 بار از خداوند با صفت عزیز یاد شده است و بر این اساس، او شکست ناپذیر مطلق می باشد; چنان چه در این کلام الهی می خوانیم: «و له الکبریاء فی السموات و الارض و هوالعزیز الحکیم » [4] ; در آسمان ها و زمین، بزرگی از آن اوست و او خدایی شکست ناپذیر و حکیم است .
قرآن مجید که مبدا و منشا صفات نیک و خصال پسندیده را آفریدگار متعال می داند، در این آیه و آیات متعدد دیگری به صراحت و با تاکید، قدرت و غلبه را از آن «الله » شمرده است . در آیات پایانی سوره حشر نیز عزت و عظمت و کبریایی پروردگار، با شکوه و بلاغتی تمام وصف گردیده است . انسان براساس سرشت ملکوتی، خواهان عزت است; اما گاهی به جای عزت به چیزی دست می یابد که عزت نیست بلکه ذلت است و همچنین گاهی به گروهها و افرادی مراجعه می کند که عزتی به دست آورد، در حالی که عزتی نزد آنان وجود ندارد که به وی دهند . قرآن به روشنی این موضوع را بیان می کند: «الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا» [5]
آنانی که غیر از مؤمنان، کافران را به دوستی می گیرند، آیا سربلندی را نزد آنان می جویند (این تصوری باطل است) ; چرا که عزت، همه از آن خداوند است . بنابر این قرآن عزت و قدرتی را که توام با تحقیر فرد یا اجتماع اسلامی در برابر کافران سلطه جو و مستکبر باشد، باطل می داند و مؤمنان و پیروان واقعی خود را از دوستی به استیلاطلبان نهی می کند و دشمنی مخفی مخالفان را آشکار می نماید . [6]
قرآن به مسلمانان هشدار می دهد که سرافرازی خود را حتی در امور سیاسی و اقتصادی در اتکا و امید به کافران جست و جو نکنند .
عزت راستین در پرتو بندگی خالصانه خداوند، ترک رذایل و روی آوردن به فضایل به دست می آید; بنده خاص خداوند نه اسیر هوس های آلوده و تمایلات نفسانی می گردد و نه خودباخته قدرت های پوشالی می شود . به همین دلیل، امام صادق علیه السلام فرموده اند:
«بدان که به راستی عزت ندارد آن که در برابر خداوند خواری نکند و آن که برای حق تواضع نمی نماید، رفعتی به دست نخواهد آورد .» [7]
در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نیز به مؤمنان اجازه ذلت و خواری داده نشده است .
در برخی از روایات، انصاف داشتن، در دایرۀ حق قرار گرفتن، عفو کردن شمردهاند: تواضع داشتن، نفس را ذلیل کردن، تعفف و پاکدامنی، توکل، شجاعت، حفاظت از زبان، فرو بردن خشم، بردباری نمودن، قناعت و ….[8] . در این میان، دو مورد است که انسان در پرتو آن ها می تواند به عزت واقعی دست یابد و در لسان روایات، بیشترین تأکید را به خود اختصاص داده اند:
الف)اطاعت از خداوند
انس با پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که حضرت فرمود:«إِنَّ رَبَّکُم یَقُولَ کُلَّ یَومٍ أنَا العَزِیزُ فَمَن أرَادَ عِزَّ الدَّارِینِ فَلیُطعِ العَزِیزَ»[9]؛«پروردگار شما، همه روزه می فرماید:"من عزیز هستم و هر کس عزت دو جهان را می خواهد باید از عزیز اطاعت کند"».
روایاتی دیگر نیز بر این مسئله دلالت دارند؛ هم چون: «مَن أرَادَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ غِنًی بِلَا مَالٍ وَ هَیبَةً بِلَا سُلطَانٍ فَلیَنتَقِلُ مِن ذُلِّ مَعصِیَةِ اللهِ إلَی عِزِّ طَاعَتِهِ»[10] و یا«إذا طَلَبتَ العِزَّ فَاُطلُبُهُ بِالطّاعَة»[11]و…
ب)قطع امید از مردم
امام صادق(ع) فرمودند:«از سفارشات لقمان به پسرش، این بود که اگر خواستی در دنیا به قله عزت، دست یابی، باید نسبت به آن چه در اختیار مردم است، چشم داشتی نداشته باشی و از آنان قطع امید کنی. اگر پیامبران و صدیقان به این مقامات رسیدند، به خاطر قطع طمع از مال مردم بود».[12]
روشن شد که عزت به داشتن مال و ثروت، یا حسب و نسب، یا پست و مقام دنیائی، یا داشتن فرزندان و عمر طولانی و … نیست؛ بلکه عزت به طاعت خداوند و سر سپردن به ذات احدیت و قطع امید کردن از مردم و توکل به خداست؛ زیرا«مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه».[13]
عزت و عظمت معنوی و فکری، از برتری های عبادی و علمی سرچشمه می گیرد و دشمنان اسلام و مؤمنین، هر قدر در برخی فنون و علوم مهارت هایی کسب کرده باشند، در برابر قدرت، حکمت و علم الهی عاجزند و قابل اعتماد و اتکا نمی باشند . البته این موضوع منافاتی با بهره گیری علمی و فنی از آنان ندارد بلکه منظور، غفلت از خداوند و ایجاد ارتباط صمیمی با اهل کفر و نفاق است . امام حسین علیه السلام در دعای عرفه، خداوند را چنین مخاطب قرار می دهد:
«یا من خص نفسه بالسمو و الرفعة فاولیاؤه بعزة یعتزون; ای آن که ذات خود را به رفعت و علو و عظمت، مخصوص گردانیدی و دوستان خویش را به عزت خود، عزیز ساختی .»