« عزّت»در فرهنگ عاشورا
امام حسین (علیه السلام) این روحیّة زیبای عزتمند را به اصحاب و یاران و فرزندانش نیز منتقل نمود. لذا میبینیم قاسم ابن الحسن در آن بیان زیبایش میگوید: ‹‹وقتی زمامداران نظام ما افراد فاسدی همچون یزید و ابن زیاد باشند، در این صورت مرگ برای من از عسل شیرینتر و زندگی با ستمگران مایه ننگ و خواری خواهدبود.››و برادرش عباس ابن علی پذیرفتن اماننامة ابن زیاد را ننگ و ذلّت ابدی تلقی نموده و به شدّت ردّ مینماید. در صورتی كه اگر میپذیرفت جان سالم بدر میبرد، فریاد برآورد: مرگت باد ای شمر! نفرین خدا بر تو و امام تو باد. از من میخواهی كه زیر بار ستم و ذلت تو بروم و از یاری امامم دست بردارم؟
امام (علیه السلام) در آخرین لحظات وداع نیز خطاب به كودكان خردسالش فرمود: ‹‹پس از من دشمن شما را اسیر میكند، ولی هرگز ذلیل نمیشوید. او شما را به اسارت میبرد ولی نمیتواند به ذلّت بكشاند؛ شما خاندان عزت، كرامت و شرافت هستید›› و فرزندش امام سجاد (علیه السلام) در خطبة آتشین شام خطاب به رژیم بنیامیه فرمود: ‹‹ای یزید! خیال كردهای با اسیر گرفتن ما و به این سو و آن سو كشیدنمان، ما خوار و ذلیل شدهایم و تو عزیز و شریف گشتهای؟! به خدا قسم نه یاد ما محو میشود؛ و نه وحی ما میمیرد؛ و نه ننگ این حادثه از دامان تو پاك میگردد››.
یكی از درسهای حیاتبخش عاشورایی این است كه: هم فرد مسلمان باید عزیز زندگی كند و هم جامعه اسلامی باید با عزت و سربلندی به پیش برود. عزّت فردی را خود فرد باید پاسداری نماید و عزّت اجتماعی را در درجة نخست حاكمان و زمامداران جامعه باید حفظ نمایند. در تفكّر عاشورایی، نه فرد حق دارد عزت و آقایی خود را بفروشد و زیر بار حقارت و ذلّت برود و نه جامعه. فلسفة جهاد در اسلام همانا حفظ عزّت جامعة اسلامی است. (جعل الله الجهاد عزّاً للاسلام)و یكی از فلسفههای دعا و نیایش نیز برای حراست از عزّت و آبروست، تا از غیر خدا طلب نكینم و همة حوائج و نیازهایمان را تنها از خداوند مطالبه نماییم. (اطلبوا الحوائج بعزّه الانفس).