« عزّت»در فرهنگ عاشورا
جمعی از اصحاب خدمت رسول گرامی اسلام عرض نمودند: بهشت را برای ما ضمانت نما، فرمود: ‹‹ان لا تسأل الناس شیئاً››به شرط اینكه هیچگاه دست نیاز به سوی مردم دراز نكنید و عزت و كرامت نفس خود را از دست ندهید.
رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی كه سوار بر مركب بود، هرگز اجازه نمیداد كسی پیاده پشت سرش حركت نماید و این را نوعی تحقیر نفس بحساب میآورد.
در تفكر اسلامی هر چیزی كه زمینهساز ذلت میشود مورد نهی قرار گرفته است. امام سجاد (علیه السلام) میفرماید: ‹‹ما احب انّ لی بذلّ نفسی حمر النّعم››دوست ندارم دارای شتران سرخ مو (ثروت كلان) باشم ولی در برابر تحصیل آن لحظهای تن به ذلت بدهم.
در تفكر حسینی، شكستی كه برای دستیابی به عزّت باشد، شكست نیست، بلكه پیروزی واقعی است. لذا در روز عاشورا میفرماید:… و ان نغلب فغیر مغلبینا››اگر شكست بخوریم و كشته شویم، هرگز شكست نخوردهایم، در این راه ما را شكستی نیست.
آن آموزگار بزرگ عزّت و افتخار در اولین خطبهای كه هنگام ورود به كربلا ایراد نمود، چنین فرمود: ‹‹ فانّی لا اری الموت الّا سعاده و الحیوه مع الظالمین الّا برما››من مرگ را جز سعادت و خوشبختی نمیدانم و زندگی با ستمكاران را جز ملامت و نكبت و بدبختی نمیبینم. او مرگ با عزّت را زندگی واقعی میدید و زندگی با ذلت را مرگ و نابودی میدانست.
ابن ابی الحدید معتزلی میگوید: حسین (علیه السلام) چون نمیخواست تن به ذلت بدهد و میدانست كه ابن زیاد اگر هم او را نكشد، به خواری و ذلّتش خواهد كشاند، شهادت را بر چنین زندگی برگزید. او شخصیّتی بود كه ستمپذیری را ننگ و عار میدانست.