مصاف با بعثت خون - پست ثابت
كربلا شعار شيعه است
عاشورا پرچم اسلام است
و تا عاشورا هست ، اسلام هم هست
□●چاره ی رفع #دلگرفتگی_های زندگی:●□
●□بسیاری از ما در زندگی خویش، دچار دلگرفتگی میشویم و به دنبال راهی برای رفع آن میگردیم. معمولا خیلی از افراد، برای رفع دلگرفتگی، به دنبال #تفریح و #پارک و صحبت کردن با دوستان و #طنز و #جوک و امثال آن میروند. احساس این افراد این است که بوسیله این اعمال، دلشان شاد شده و دلگرفتگی رفع می شود.
●□در حالیکه با نگاه دقیق تر باید دانست که بوسیله این اعمال، یک پرده دیگری جلوی دید او را می گیرد تا دلگرفتگی خود را نبیند؛ نه اینکه دلگرفتگی اش رفع شده باشد. نشانه اش هم آنکه وقتی دوباره از محیط پارک و تفریح و… جدا میشوند و تنها میمانند، همان دلگرفتگی بر می گردد!
●■اما طبق روایتی که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ما رسیده است، ایشان هر گاه فضای دلشان گرفته و پوشانده میشد، #استغفار میکردند و بدین وسیله غبار از جانشان رفع می نمودند.
□○منظور امام صادق (علیه السلام) از این که، «بیست و پنج حرف از علم و دانش در عصر ظهور امام زمان (عجل الله) منتشر می شود»، چیست
☑️علم در این زمان به بالاترین حدّ پیشرفت می رسد؛ همان طور که روایاتی مانند حدیث ذکر شده در پرسش به آن تصریح کرده اند.
□○البته، این روایت و روایات همانند آن، نمی گویند که همه مردم فوری، بیست و هفت حرف علم را در عصر ظهور یاد می گیرند، بلکه تعبیر در سخن امام صادق (علیه السلام)، «أخرج» است؛ (1)
□○ حضرت حجت (عجل الله) بقیه حروف علم را بیرون می آورد. به این معنا که آن حضرت بیست و هفت حرف علم را برای یادگیری مردم به عرصه ظهور می رساند و سفره علم را در این حدّ گسترش می دهند، امّا آیا هر کسی بیست و هفت حرف را یاد می گیرد و به مرتبه بالای علمی می رسد؟
این بستگی به تلاش و کوشش افراد دارد، و به یقین تعدادی به مرتبه بالای علمی که ذکر شد می رسند، و حلقه های علمی و کلاس های دانش اندوزی را تشکیل می دهند و بر دانش دیگران می افزایند و کسانی که طالب علم باشند در کلاس آنها شرکت می کنند.
□○امام علی (علیه السلام) می فرماید:
«گوئى شیعیانم را می نگرم که در مسجد کوفه خیمه ها زده اند و در آن دانش های اصیل قرآنی را به مردم مى آموزند ». (2)
□○گرچه حضرت امـــام مـــهـــدے “عـــجل الله” با ظهورشان امکان یادگیری بیست و هفت حرف علم را فراهم می فرماید، و حتی امکان رشد علمی دفعی نیز وجود دارد، ولی در همان عصر هم افرادی هستند که به قلّه علمی نمی رسند و رسیدن به قلّه علمی نیازمند تلاش آنها است عیناً همانند مرتبه بالای تقوایی که هر کس می تواند با تلاش و کوشش آن را به دست آورد.
□○پس همان طور که رسیدن به قله تقوا نیازمند مجاهدت است، رسیدن به درجه بیست و هفتم علم نیز نیاز به تلاش و پیگیری دارد.
□ پی نوشت:
1. بحارالأنوار، ج 52، ص٣٣6.
2. همان، ص364.
□أللَّھُمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَرَج□
????
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین…
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام اخلاص بود!
چه کردی…
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم…
??
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار مادر همین جا بود…
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا…
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم…
??
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی…
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: قرآن و نهج البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم…
??
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه…
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
مطالعه کردی؟!
برای بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم…
??
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران…
صدای نجوا و مناجات شهید می آمد!
صدای اشک و ناله در درگاه پروردگار…
حضورم را متوجه اش نکردم!
شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار…
از حال معنوی ام…
گذشتم…
??
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی…
هیبت خاصی داشت…
مشغول تدریس بود!
مبارزه با هوای نفس،نگهبانی دل…
کم آوردم… بد به درس جواب داده بودم
گذشتم…
??
هفتمین کوچه انگار کانال بود!
بله؛ کانال کمیل و
شهید ابراهیم هادی…
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد!
ایثارش را دیدم…
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم…
??
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند…
انگار شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را تفحص میکردند!
آنها که اهل عمل به وصیت شهدا بودند…
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد ارباب…
??
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم شهدای گمنام وساطت میکردند،برایشان…
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت…
از حرف تا عمل!
فاصله زیاد بود.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم…
خودم دیدم که با حالم چه کردم!
تمام شد…
..
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت…
شهدا دعایمان کنید ……
✋❤️اللهم عجل لولیک الفرج
استاد فاطمی نیا
●□طبق آیه قرآن مومنان واقعی کسانی هستند که در همه حال یاد خداهستند ودرهیچ حالی غافل نیستند.
توجه به خدا درهیچ حالتی نباید قطع شود.
●□هرگاه در جایی در مجلسی گرفتار شدید که سخن های متفرقه مطرح میشود و غفلت برآن غلبه دارد، شما در همانجا سیم خود را وصل کنید و در باطن ، توجه خود را قطع نکنید؛ وبدون اینکه کسی متوجه شود ، ذکری به جا آورید و ارتباط و توجه را حفظ کنید.
چرا با شنیدن نام(قائم) از جا برمی خیزیم؟
وقتی نام حضرت حجه بن الحسن العسکری علیه السلام در مجلس امام رضا علیه السلام برده شد،آن حضرت از جای برخواست و دو دست مبارکش را روی سر گذاشت و فرمودند:(اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه).
از امام صادق علیه السلام سؤال شد که چرا هنگام شنیدن نام امام زمان(عج) از جای خود برمی خیزیم؟ حضرت فرمودند:چون غیبت حضرت مهدی(عج) طولانی است و امام از شدت محبتی که به دوستداران خود دارند هر زمان که شخصی او را یاد کند ، نگاهی به او مینماید و سزاوار است که یاد کننده به جهت احترام و تعظیم از جای خود برخیزد.
منتخب الأثر،ص505
? اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر ?
روز دختر بر همه دختران و بانوان عزیز مبارک.
به یمن میلادت، ذره ذره نور میشویم و قطره قطره حضور، و دل را به سرای کرامتت دخیل میبندیم تا در روز مقدس تولد تو با دستهای پاکت تطهیر شویم.
What is Muharram?
Muharram (Arabic: محرم) It is the first month of the Islamic calendar. Instead of joyous celebration, Muslims mark the beginning of the New Year by taking up the black attire of sorrow and participate in mourning gatherings in which the sacrifices of Husain and his companions are commemorated. It is one of the four months of the year in which fighting is prohibited. Since the Islamic calendar is lunar, Muharram moves from year to year when compared with the Gregorian calendar.
Muharram is so called because it was unlawful to fight during this month; the word is derived from the word ‘haram’ meaning forbidden. It is held to be the most sacred of all the months, excluding Ramadan.It is the same month when Husayn, the grandson of the Prophet Muhammad, was brutally massacred in Karbala alongside his family and friends in the year 680 CE/61 AH.
محرم اولین ماه از تقویم اسلامی است. مسلمانان به جای مراسم شادی، سال جدید را با پوشیدن لباس سیاه که حاکی از غم و اندوه است آغاز می کنند و در مراسم عزاداری که در آن فداکاری امام حسین و یارانش یادآوری می شود، شرکت می کنند..این ماه یکی از چهار ماه حرام است که در آن جنگ حرام است.از آنجاییکه تقویم اسلامی قمری است، محرم در مقایسه با تقویم میلادی سال به سال در حرکت است.
محرم ماه شناخته شده ای است چون در این ماه جنگ و خونریزی حرام است. واژه محرم از کلمه “حرام” گرفته شده است که به معنای ممنوع می باشد .بعد از ماه رمضان ، محرم از مقدس ترین ماه هاست .محرم ماهی است که امام حسین نوه پیامبر اسلام حضرت محمد به همراه خانواده و دوستانش در سال شصت و یک هجری در کربلا ، بیرحمانه به شهادت رسیدند .
Their martyrdom is a sad day for all Muslims, especially the Shi’a, who hold mourning ceremonies to recall the righteous virtues for which the valiant martyrs stood and the grave calamities that they thus had to bear. The commemoration of this brutal massacre (Battle of Karbala) begins on the first day of Muharram and reaches its climax on the 10th of Muharram, the day of the battle, known as Ashurah and continues for 40 days or 69 days.
شهادت آنها روز غم انگیزی برای مسلمانان به ویژه شیعیان است که مراسم عزاداری یادآوری فداکاری و تقوای مردان شجاعی است که مقاومت کردند و مصائب بزرگی را تحمل کردند. بزرگداشت واقعه کربلا، از اول محرم شروع می شود و در روزدهم به اوج خود می رسد که “عاشورا” –روزی که جنگ رخ می دهد- نام دارد به اوج خود می رسد و سپس به مدت چهل یا شصت ونه روز ادامه پیدا می کند.
ز غربتش چه بگویم که سینه ها خون است
برای صادق زهرا مدینه محزون است
دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت
که داغ غربت لیلی حدیث مجنون است.
شهادت جانسوز رئیس مذهب شیعه امام صادق(ع) تسلیت باد.
آقا جان می گویند مردم عرب دلشان که می گیرد، غصه که می افتد به جانشان، راه کج می کنند سوی حرم شما آقا مخصوصا دختر بچه ها… می نشیند یک گوشه چادرشان را روی صورتشان می کشند هی می گویند یا عباس ادرکنی، ادرکنی بحق اخیک الحسین و شبیه رقیه و سکینه چشم به انتظارت می نشینن و منتظر شما می شوند…بلاخره شما امید اهل حرم هستید…امید دل زینب(س)…دلهره های رباب…
اصلا حرم ات معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل… شنیده ام شیعیان مدینه کارشان که گیر می کند؛ روزگار که سخت می گیرد، یک راست می روند پشت دیوارهای بقیع ستون دوم روبروی حرم نبوی می روند و مادرتان را قسم می دهند به شما.
به شمایی که مشکل گشای دلهایی… .
می گویند شما کاشف الکرب حسینی آقا…
می گویند هر که می رود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما، عقده های دلش باز می شود در آن صحن، دلش آرام می گیرد… یا عباس!
کرب هایم را برایت آورده ام
غصه هایم را آورده ام
نه راهی به مدینه دارم نه به کربلا.
مانده ام در این شهر پر التهاب. مانده ام در این خستگی.
نذر کرده ام برای دل خسته ام، نذر کرده ام بنشینم گوشه ای و برای دل خسته ام بخوانم: “یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ” دریاب این دل را…
?به مناسبت حمله ی غرور افرین موشکی سپاه به تروریست ها در سوریه
?به نام دانشمند شهید
حسن طهرانی مقدم
سردار موشکی ایران
(قسمت اول)
? صدام که در قید هیچ اخلاق و منشی نبود از ابتدای جنگ به شهرها و مردم بی دفاع هم حمله برد و اقدام به موشک باران و حمله ی هوایی به شهرهای مختلف ایران کرد.
هر چقدر پیشروی نیروهای ایرانی بیشتر می شد صدام بیشتر ، تمرکز خود را بر روی جنگ شهرها می گذاشت که در سال 63 و بعد از عملیات بدر به اوج خود رسید.
میخواست روحیه ی مردم رو ضعیف کنه تا حمایت از رزمندگان پایین بیاد و مردم از جنگ خسته شوند،تو ماه رمضون دم سحر وافطار میزد یا در ایام عید و نوروز میزد مردم هم طاقتشون طاق شده بود و شعار میدادن:
موشک جواب موشک
اما مشکل اینجا بود که ایران نه موشک داشت و نه نیروی متخصص موشکی و نه حتی کشوری که بتواند از او موشک بخرد؛ اما در تیر ماه سال 63 دوکشور سوریه و لیبی از آقای محسن رفیقدوست (وزیر وقت سپاه) دعوت کردند.
این دعوت بهترین و تنها موقعیت ایران برای تهیه ی موشک بود.
در سوریه حافظ اسد گفت پادگان ها و امکانات موشکی ما در دست ارتش روسیه است به همین دلیل توان اهدای موشک به شما را نداریم اما حاضریم به نیروهای شما آموزش های موشکی بدهیم؛ این شد که فرمانده وقت توپخانه ی سپاه یعنی حسن طهرانی مقدم مسئول اعزام نیرو به سوریه جهت گذراندن دوره ی آموزشی شد.
وقتی تیم طهرانی مقدم به سوریه رفت ، افسران سوری گفتند اگر همه ی تیم ، مهندس باشند آموزش شما سه سال طول خواهد کشید.
اما طهرانی مقدم گفت ما فقط سه ماه وقت داریم که باعث خنده ی طولانی افسران سوری شد اما ده روز بعد از شروع دوره نظرشان برگشت و واقعا دوره سه ماهه تمام شد.
همزمان مذاکرات با لیبی نتیجه داد و قذافی قبول کرد که 8 فروند موشک و دو سکوی پرتاب به ایرانی ها بدهد ولی شرط کرد که خودمان پرتاب می کنیم.
بچه ها از سوریه برگشتند و تحت عنوان آبدارچی و راننده و… دور و بر لبیایی ها بودند حتی خود حاج حسن.
نگاهش این بود که اگر فردا اینها گفتند نیستیم خودمان بتوانیم بزنیم برای همین موافقت مسئولین را به سختی گرفت که دوتا از هشت موشک را برای مهندسی معکوس تحویل تیم موشکی بدهند.
اولین موشک قرار بود به بغداد شلیک شود اما دقایقی مانده به شلیک امام فرمان داد فعلا به جای دیگری بزنید شاید صدام متنبه شد.
بنابراین اولین شلیک ایران پالایشگاه کرکوک رو مورد اصابت قرار داد.صدام گفت ایران توان حمله ی موشکی ندارد و این یک عملیات خرابکارنه بود در نتیجه موشک دوم به بانک 18 طبقه ی رافدین عراق در بغداد شلیک شد.
(بعدها فهمیدند آنجا مقر اصلی استخبارات عراق بوده است.)
حمله ی موشکی ایران در جواب استراتژی جنگ شهرهای صدام ادامه داشت مجموعا ایران توانست سی فروند موشک از لیبی تهیه کند اما بعد از شلیک موشک 21ام فهمیدند که تیم لیبیایی دیگر حاضر به همکاری نیست.
ظاهرا دوباره شیطان بزرگ کار خود را کرده بود؛ امریکا و شوروی توانسته بودند قذافی را مجاب به عدم حمایت از ایران کنند.
تیم لیبیایی گفت دستور داریم دیگر شلیک نکنیم و سریعا ایران را ترک کنیم.
ولی این تمام قصه نبود آنها قبل از رفتن یک خرابکاری بزرگ کردند و 32 قطعه ی اساسی از موشک و لانچر را برداشتند و بر سیستم آنها نیز خساراتی وارد کردند طوری که به قذافی گفتند اگر خودمان هم بخواهیم دیگر نمیتوانیم آنا را درست کنیم.
صدام در بین افسران خود ظاهر شد؛در یک دستش قرآن و در دست دیگرش خاک بود،قسم خورد به این دو که ایران دیگر توان پاسخ به حملات شهری ما را ندارد و این جمله آغاز دور جدیدی ازحملات وحشیانه به شهرهای ایران بود.
باید جواب صدام داده می شد وگرنه یک قتل عام در شهرهای ایران رخ میداد از 4 دی ماه سال 65 تا 21 دی ماه در 17 روز نفس گیر شب و روز کار کردند حالا وقتش بود که اون همه سختی در سوریه و خضوع برای خدمتکار شدن نیروهای لیبیایی جواب دهد و در ناباوری همگان موفق به تعمیر سکوی پرتاب و موشک ها شدند و در آخرین روزهای دی ماه سال 65 اولین تیم موشکی ایران اولین موشک خود را با موفقیت شلیک کرد.
اولین موشک که می خواست شلیک بشه حاج حسن رو به قبله نشست و به خدا گفت خدایا ما نمیخوایم مردم عراق رو بکشیم این بعثی ها اند که هم عراقی ها و هم مارو میکشند این موشک را ببر و بزن به باشگاه افسران بعث.
موشک شلیک شد و چند دقیقه بعد بی بی سی اعلام کرد یک موشک به باشگاه افسران عراق اصابت کرده که تعداد زیادی از افسران کشته شدند بعدها معلوم شد که در این حمله بیش از 200 افسر کشته شدند.
چهارم دی ماه سالروز آغاز حرکت موشکی ایران و سردار رشید اسلام حسن طهرانی مقدم است؛ در طول این ماه و در پست های بعدی بیشتر در مورد سرنوشت این فعالیت ها و اثراتش صحبت میکنیم.
▫️(پایان قسمت اول)▫️
???
?کانال هیات عاشقان مهدی (عج)
?
??
???
??????
□○علامه محمدتقی جعفری (ره) میفرمودند: عدهای از جامعهشناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
□○موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه آن است. اما معیار ارزش انسانها در چیست؟
□○هر کدام از جامعهشناسان صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند. بعد وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد. کسی که عشقش یک خانه دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان خانه است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست.
□○علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعهشناسها صحبتهای مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آنها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام #علی (علیهالسلام) است. آن حضرت در #نهجالبلاغه میفرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» یعنی «ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست میدارد.»
□○وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
□○حضرت علامه در ادامه میفرمودند: عشق حلال به این است که انسان مثلاً عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: آی! پنجاه میلیونی! چقدر بدش میآید؟ در واقع میفهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بیارزش است!
□○اینجاست که ارزش « #ثارالله» معلوم میشود. خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزشگذاری است و ارزش آن به اندازه خدای متعال است.
⭕️ #کرامت
? رهاورد دین دو عید است که در هر دو عید، انسان، مهمان خدا بوده است! یکی، کسانی که به سرزمین مکه مشرف می شوند و احرام می بندند و در حالت احرام، فرشته گونه عمل می کنند که حاصل آن می شود «عید قربان»؛ در حقیقت عید قربان محصول آن مهمانی است که حاجیان در آن ضیافت، مهمان الهی هستند! و دوم ماه مبارک رمضان است که بعد از ضیافت یک ماهه، بنده به بارگاه الهی راه می یابد و از خدا عیدی می طلبد.
? در قنوت نه گانه نماز عید فطر، می گوییم، خدایا! آنچه به علی(ع) و اولاد علی(ع) عطا کردی، به ما نیز عطا کن و همچنین از خدا می خواهیم که صفت برجسته فرشتگان یعنی «کرامت» را به ما بدهد که انشاالله این همان عیدی باشد که خدا به ما بندگان عطا می کند!
? گرچه خدا رسماً تنها دو بار ما را به مهمانی خود دعوت می کند اما از طرف دیگر می فرماید هر وقت مرا به مهمانی خود دعوت کنید من می آیم؛ اگر انسان بندگی مرا بپذیرد و اگر به هیچ کس جز من تکیه نکند و اگر قلب شکسته پیدا کند، هر لحظه در این حالات بگوید «یا الله»، من دعوت او را می پذیرم و مهمان او می شوم.
? اقدام عزیزان سپاهی در پرتاب موشکها، همه علاقمندان به ایران اسلامی در سرتاسر جهان را خوشحال کرد و نشان داد که به ایران و مردم آن نمی توان خدشه وارد کرد چرا که ایران اسلامی شاگرد علی بن ابیطالب(ع) است؛ ایشان فرمود به هیچ کس سنگ نزنید اما اگر سنگی به سوی شما پرتاب شد، سریع آن را برگردانید!
? #بیانات در خطبه های نماز عید فطر 96/04/05
? در محضر آیت الله جوادی آملی
□●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل #دولابی●□
●□روی دعایت #تعقّل کن تا رشد کند. نکند از سنّ بچّگی تا هشتاد سالگی همهاش نخودچی کشمش از خدا بخواهی. حاجاتی را که داری، به صورت یک نامه روی کاغذ یا دلت، البته اوایل روی کاغذ، برای خدا بنویس و بگذار در جانمازت یا هر جای دیگری. دو سه ماه بعد، هر وقت حال خوبی داشتی و شنگول بودی، آن را به دقّت بخوان و ببین هر جا زیادهروی کردهای یا به خدا بیادبی کردهای، آنها را خط بزن و تصحیح و تجدید نظر کن و نهایتاً آن را پاکنویس کن.
●□نامهی اوّل را هم حفظ کن. دو سه ماه بعد باز همین کار را روی نامهی تصحیح شده انجام بده. یکی دو سالی این کار را ادامه بده. بعد نامهی آخری را با اوّلی مقایسه کن، ببین از کجا سر در آوردهای و چقدر رشد کردهای. #مرشد تو که نامهها را عوض میکرد، #خداست_که_همراهت_است. آخر کار به چیزی میرسی که از حاجتت بهتر است؛ به کسی میرسی که برایش نامه مینوشتی.
□● #مصباح_الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●□
روایتی کوتاه و زیبا ، از یک #ازدواج_عاشقانه
غاده دختر یه خانوادهٔ مرفه بود و پدرش بین آفریقا و ژاپن مروارید تجارت میکرد
تقریبا همه مخالفِ ازدواجش با مصطفی بودند و میگفتند:دیوونه شدی غاده؟ این مرد (چمران) بیست سال از تو بزرگتره… همه اش توی جنگه . پول نداره. همرنگ ما نیست.حتی شناسنامه نداره…
روزی که مصطفی رفت خواستگاری ، مادر غاده بهش گفت: شما می دونی این دختری که می خوای باهاش ازدواج کنی ، چطور دختری است؟ این دختر صبح که از خواب بیدار میشه ، وقتی میره مسواک بزنه ، تا برگرده عده ای تختش رو مرتب کرده اند، لیوان شیرش رو جلوی در اتاقش آورده و قهوه اش رو آماده کرده اند. شما نمی تونی با این دختر زندگی کنی. شما نمی تونی براش مستخدم بیاری.. مصطفی خیلی آرام این حرفها رو گوش داد و گفت: من نمی تونم براش مستخدم بگیرم، اما قول میدم تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش رو مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه اش رو روی سینی بیارم دم تختش… غاده میگه: مصطفی تا وقتی شهید شد اینطوری بود. وقتی هم بهش می گفتم چرا اینکارو می کنی؟ می گفت: به مادرتون قول دادم تا زنده ام اینکار رو کنم
مهریه ام یک جلد کلام الله مجید بود و تعهد داماد به اینکه مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند. اولین دختری بودم که در صور چنین مهریه ای داشت. برای مردم و خانواده ام عجیب بود
دو ماه بعد از ازدواج دوستش گفت: غاده! تو از خواستگارهات خیلی ایراد می گرفتی. این بلنده ، این کوتاه است؛ پس چطور زن دکتر شدی که سرش مو نداره…
غاده گفت: مصطفی کچل نیست، اشتباه میکنی…
دوستش فکر می کرد غاده دیوونه شده که بعد از این همه مدت نفهمیده چمران مو نداره…. غاده اون روز اومد خونه. در رو باز کرد و تا چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن. مصطفی گفت: چرا می خندی؟ غاده گفت: مصطفی! تو کچلی؟ نمی دونستم … وقتی امام موسی صدر قضیه رو فهمید گفت: مصطفی!تو چیکار کردی که غاده تو رو ندید…
غاده میگه این همه مدت محو زیبایی باطنی مصطفی شده بودم و ظاهرش رو نمیدیدم…
غاده میگه آخرین بار که مصطفی میخواست بره منطقه، اسلحه اش رو آماده کردم و با آب سرد دادم دستش. مصطفی گرفت و گفت: «تو دخترِ خیلی خوبی هستی…» صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق رو زدم ، چراغ اتاق روشن و یهو خاموش شد… انگار یقین کردم مصطفی بره شهید میشه… دویدم و کلت کمریام رو برداشتم … نیتم این بود تیر بزنم به پاهای مصطفی تا نره و برام بمونه … اما تا برگشتم، مصطفی رفته بود… رفت و شهید شد…
.
? خاطرات زیبایِ زندگیِ شهید چمران رو در کتاب بینظیرِ نیمه پنهان ماه1 “چمران به روایت همسر شهید” بخونین
سی و یک خرداد ، سالروز شهادت #شهیدچمران گرامیباد
نامه مادر آمریکایی به فرزندش
او به مناسبت تولد سیزده سالگی فرزندش موبایل آیفونی به او هدیه داد.
نامه اش را بخوانید سپس وضعیت ایشان را با وضعیت والدین جامعه ی ما مقایسه کنید.
جورج عزیزم: ممکن است که تو الان به خاطر اینکه صاحب آیفون شده ای مغرور شوی. تو پسر خوبی هستی و من به تو اعتماد کردم و در سن سیزده سالگی تو را شایسته ی این هدیه دانستم. اما گرفتن این هدیه بستگی به قبول کردن این قوانین دارد. از تو انتظار دارم که این قرداد را بخوانی و بدانی که وظیفه من خوب تربیت کردن توست آن هم در محیط علم و تکنولوژی تا اینکه این چیزا سبب انحرافت نشوند. بدان که عدم قبول این شروط باعث محروم شدنت از موبایل می شود.
شروط استفاده از موبایل:
1- تو مالک گوشی نیستی ما (والدینت) آن را برایت خریدیم و به توهدیه دادیم پس ما بر آن اشراف داریم.
2-باید همیشه گوشی ات رمز ورود داشته باشد. و من و پدرت آن را بدانیم.
3-هرگاه تلفنت زنگ زد جواب بده و سلام بکن و الفاظ خوب به کار ببر و هیچ گاه مکالمه ی من و پدرت را رد نکن.
4- در طول مدرسه در ایام مدرسه ساعت7:30 و در اواخر هفته (روزهای تعطیل) ساعت 9 تحویل من و پدرت می دهی و شب ها تلفنت را خاموش می کنی. به این نصیحتها گوش کن و احترام دیگران بگذار همچنان که دوست داری دیگران به تو احترام بگذارند.
5- تلفنت را هیچ موقع به مدرسه نبر و جواب کسانی که با تو ارتباط برقرار می کنند بده. این از مهارت های زندگی است و گردشهای جزئی روزانه و فعالیتهای بعد مدرسه باید با اجازه ی ما باشد.
6-در صورت افتادن گوشی ات در آب یا شکسته و مفقود شدن، تو مسئول آن هستی و خودت باید یکی دیگر برای خودت تهیه کنی یا آن را تعمیر نمایی. بنابراین مقداری از پولهایت را برای این موارد ذخیره کن.
7- از تلفنت برای دروغ گفتن و اذیت کردن دیگران استفاده نکن و در ارتباطاتی که باعث ازار دیگران می شود مداخله نکن.
8-از ارسال پیامک یا ایمیل یا هرچیزی که ترس از فاش شدن آن داری جدا خودداری کن.
9- اگربیم این داری که کسی پیامها و حرفهایت را برای خانواده اش بازگو می کند با چنین اشخاصى ارتباط برقرار نکن.
10- دیدن تصاویرمستهجن ممنوع می باشد در اینترنت به دنبال چیزهایی باش که در حضور ماهم بتوانی آن را مشاهده کنی و اگر سوالی برایت پیش آمد ازکسی بپرس و من و پدرت در اولویت هستیم.
11-هرگاه خواستی به مکان عمومی مانند رستوران بروی یا با کسی می خواهی صحبت کنی تلفنت را خاموش کن یا آن را در حالت بیصدا بگذار. تو شخص پاکی هستی اجازه نده تلفن تو را تغییر دهد.
12- تصاویر اعضای بدنت را برای کسی ارسال نکن. به این حرفم نخند هنگامی که به سن بلوغ رسیدی شاید رغبت این کار در تو به وجود بیاید. فضای مجازی خیلی گسترده و قویتر از توست و اگربه آن اهمیت ندهی مشکل ساز می شود.
13- لازم نیست که همه ی عکس و فیلمها را دانلود کنی چون این چیزها تا ابد در ذهن تو باقی خواهد ماند.
14-بعضی مواقع تلفنت را در منزل بگذار و احساس امنیت و آرامش کن. نگذار تلفن همراه جزئی از زندگیت شود. یاد بگیر که بدون آن هم زندگی کنی. تو بزرگتر و قویتر هستی. از فقدان گوشی ات نترس.
15- از گوشی ات در کارهای مفید استفاده کن و این هدیه را در گسترش معلوماتت به کار بگیر.
16- در اوقات فراغت از بازیهای فکری آن لذت ببر.
17-(به جای غرق شدن در موبایل و هدر دادن وقت) به آینده و به عالم اطرافت بنگر پنجره را باز کن و صدای پرندگان را بشنو.
18- بدون تکیه بر گوشی و اینترنت خودت برای پرسشهایت جنب و جوش داشته باش کنجکاوانه پرس و جو کن.
لازم است که به این شروط پایبند باشی در صورت اخلال در این موارد تلفن از تو گرفته می شود.
والدین ایرانی وبچه ها خوب بخوانند.
#شیدای_امین
اقدامات منافقان برای تخریب تاریخ زندگی ام المؤمنین ص و نتایج آن
منافقان تا آنجا که توانستند برای عایشه و حفصه منقبت جعل کردند تا برای آنان مجالی برای خودنمایی در بین عوام از مردم درست کنند؛ به عنوان مثال روایتی مانند روایت چهار زن برگزیده ی بهشتی که به آن اشاره نمودیم را جعل کرده و در آن به نقل از رسول خداص عایشه را افضل زنان عالم معرفی کردند؛ حال آنکه آنان از فهم این مطلب غافل بودند که حب و بغض یا تعریف و تقبیح پیامبر اسلام ص و ائمه اطهار ع مانند بسیاری از افراد بشر، برگرفته از امیال و غرائز بشری نمی باشد؛ بلکه این تعریفات و ابراز محبت ها و یا تقبیحات و اظهار ناخشنودی ها تنها و تنها با یک معیار انجام شده و آن معیار، تقوی است زیرا به واسطه آیه کریمه«ان اکرمکم عندالله اتقاکم» معیار محبت و کرامت در نزد خداوند فقط است و با توجه به آیه «لا ینطق عن الهوی» تقوی می باشد می بایست اذعان نمود که تمامی فرمایشات و گفتار صادره از پیامبر اسلام ص فقط به اذن حق تعالی و مطابق با خواست او بیان شده است.
لذا با کنار هم قرار دادن دو مقدمه فوق بسیار واضح است که امکان ندارد پیامبر اسلام ص معیاری جز تقوا را در تأیید یا رد افراد داشته باشند. اکنون قضاوت در این مورد بسیار آسان است که عایشه ای که به تصریح علمای اهل تسنن بارها اسباب اذیت و آزار پیامبر خداص را فراهم کرد، عایشه ای که بعد از شهادت پیامبر اسلام ص نه تنها سفارشات ایشان را در مورد مودت به ذوی القربی رعایت نکرد، بلکه به جنگ با امیر المؤمنین ع برخاست؛ عایشه ای که بعد از شهادت سبط اکبر پیامبر ص سوار بر قاطر، دستور تیرباران پیکر مطهر ایشان را داد، آیا با این همه جنایات،دارای معیار تقوی است و آیا هیچ انسان عقل و خردی باور می کند پیامبری که علم به گذشته و آینده دارد و همان گونه که ما اطلاع از گذشته داریم او نیز از آینده مطلع است، عایشه را سیده زنان عالم خوانده باشد و او را به عنوان یکی از چهار زن بهشتی یاد نموده باشد؟
در چینش زندگی حضرت ام المؤمنین حضرت خدیجه س دست بردند و آن را به نحو دل خواه خود عوض کردند و آن گونه که مطابق مصالح شان بود ایشان را به مسلمین معرفی کردند. از جمله زندگی ایشان قبل از ازدواج با پیامبر اسلام ص ، سن ایشان، فرزندان حضرت و … موارد قابل تحریف منافقین می باشد.
تا آنجا که توانستند فضائل و مناقب ایشان را حذف نمودند یا به دیگران نسبت دادند تا از فروغ جلوات ایشان در نزد عامه مردم بکاهند و مردم را به طرف دیگران متمایل سازند. این موارد از مهمترین اقدامات منافقین در مسیر تحریف تاریخ زندگی حضرت خدیجه کبری س می باشد.
نتیجه این قدامات، ورود تحریفات عدیده در تاریخ زندگی آن بزرگوار می باشد. باید به این نکته اذعان نمود که این اقدامات نتایج بسیار زیادی در تاریخ صدر اسلام برجای گذارد. نشر و نقل و کتابت روایات پیامبر اسلام ص از طرف دیگر، راه جعل و تحریف را در تمامی امور مربوط به دین باز کرده بود! به صورتی که کافی بود فرعی از فروع دین و یا جزیی از اجزاء اعتقادات اسلامی کوچک ترین ضرری برای دستگاه حکومتی خلفاء و هم چنین توابع آنان داشته باشد تا آن را به کلی حذف نموده و یا چنان دست کاری کنند که دیگر کارآیی خود را از دست بدهد. این روند چنان به شدت دنبال شد که حتی عبدالله بن عمر هم به این مسئله اقرار نموده است که بعد از پیامبر ص حتی نماز هم از خطر تحریف مصون نماند. در یک چنین شرایطی منافقین دست به تحریف در زندگی ام المؤمنین خدیجه س زدند و به وضوح روشن است که اقدامات آنان در این شرایط چه نتایج مخربی توانست به دنبال داشته باشد. آنان با این اقدامات موفق شدند در اذهان جمیع مسلمین در تمامی اعصار این چنین وانمود کنند که: اولًا: خدیجه کبری س محبوب ترین زنان پیامبر اسلام ص نبود به علت آنکه او بیوه بود و تفاوت سنی زیادی با پیامبر اکرم ص داشت و به قول خودشان عجوزهای از عجائز قریش بوده است. بلکه توجه پیامبر ص بیشتر معطوف عایشه جوان بوده است و او را در خاطر خود عزیز می داشته است. ثانیاً: خدیجه کبری س در سن چهل سالگی در حالی که قبلاً با دو کافر ازدواج نموده بود به نکاح پیامبر اسلام ص در آمده است. ثالثاً: پشتوانة مالی اسلام در سیزده سال حضور پیامبر اکرم ص در مکه ثروت ابی بکر که اتفاقاً پدر عایشه هم می باشد، بوده است و ثروت ام المؤمنین خدیجه کبری س در راه پیشبرد اهداف دین تاثیر نداشت و یا در مقابل آن به حساب نمی آید. آنان با نشر این اکاذیب و رسوخ دادن آن به درون تاریخ، سعی در مخدوش کردن جلوه ام المؤمنین س داشتند و به گونه ای ماهرانه این کار را انجام دادند که در مرحله نخست هر شخصی سر تسلیم در مقابل آن فرود می آورد، اما غافل از این مسئله بودند که اولاً برخی از این تحریفات با مسلمات اعتقادی مخالف است و پیروان مکتب اهل بیت ع به علت اتصال به ائمه اطهار ع از چنان استغنای اعتقادی برخوردارند که اگر هزار دلیل تاریخی بر خلاف اعتقادات آنان وجود داشته باشد، کنار زدن آن را آسان و سهل می بینند.
پس در نظر آنان این گونه نمی باشد که تنها ورود یک مطلب در تاریخ، دلالت بر حقیقت آن مطلب نیز داشته باشد، بلکه پیروان مکتب اهل بیت ع در مرز تعالیم آن بزرگواران حرکت می کنند؛ هر چه با آن موافق بود را می پذیرند و هر چه مخالف بود را رد می نمایند. و مطلب بعد اینکه: در تمامی موارد یاد شده ادله و شواهدی در تاریخ وجود دارد که بیانگر حقیقت محض و باطل کننده و خط تحریف و نفاق می باشد.
منبع: برگرفته از کتاب سیری در زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجه س
امام میراث فرهنگی نیست.
? قبل از آنکه مدینهاى در اختیارِ پیغمبر قرار بگیرد و زندگىاى، راحتى، حکومتى، تسلّطى، قدرتى در اختیار آن بزرگوار باشد؛ در حال نهایت شدّت، ایشان انفاق کردند؛ هم مالشان را، هم جانشان را، هم راحتشان را.
? خب اینها واقعاً فضایل مهمّى است؛ اینها مغفولٌعنه مانده؛ حضرت، #مظلومه است؛ این بزرگوار واقعاً مظلومه است.
#شیدای_امین
زیارت نامه حضرت خدیجه (س)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَهَ رَسُولِ اللَّهِ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَهَ خاتَمِ النَّبِیّینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ اَجْمَعینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْأَئِمَّهِ الطَّاهِرینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ المُؤْمِنینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِناتِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا خالِصَهَ الْمُخْلِصاتِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَهَ الْحَرَمِ وَ مَلائِکَهَ الْبَطْحآءِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اَوَّلَ مَنْ صَدَّقَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ مِنَ النِّساءِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ وَفَتْ بِالْعُبُودِیَّهِ حَقَّ الْوَفآءِ،
وَ اَسْلَمَتْ نَفْسَاً وَ اَنْفَقْتَ مالَها لِسَیِّدِ الْأَنْبِیآءِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا قَرینَهَ حَبیبِ اِلهِ السَّمآءِ، اَلْمُزَوَّجَهِ بِخُلاصَهِ الْأَصْفِیآءِ، یَا ابْنَهَ اِبْراهیمَ الْخَلیلِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرآئیلُ، وَ بَلَّغَ اِلَیْهَا السَّلامُ مِنَ اللَّهِ الْجَلیلِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا حافِظَهَ دینِ اللَّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا ناصِرَهَ رَسُولِ اللَّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ تَوَلّى دَفْنَها رَسُولُ اللَّهِ، وَ اسْتَوْدَعَها اِلى رَحْمَهِ اللَّه،
اَشْهَدُ اَنَّکَ حَبیبَهُ اللَّهِ وَخِیَرَهُ اُمَّتِهِ،اِنَّ اللَّهَ جَعَلَکِ فى مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ فى قَصْرٍ مِنَ
الْیاقُوتِ وَ الْعِقْبانِ، فى اَعْلى مَنازِلِ الْجَنانِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
در روایات اسلامی که از طریق شیعه و اهل تسنن نقل شده، و نیز در کلام بزرگان و اندیشمندان، در شأن و مقام ارجمند ام المومنین حضرت خدیجه کبری س سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است. به گفته صاحب مستدرک سفینةالبحار، «فضائل حضرت خدیجه س که در ابواب مختلف روایات آمده، بیش از آن است که (قابل) شمارش باشد».( خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، صفحه ۱۸۶، اشتهاردی، محمد مهدی ) حاصل توجه به این روایات پی بردن به راز عظمت او، و شناخت شایستگی های او است.
«ابن حجر عسقلانی» در کتاب «الاصابة» از «ابن عباس» روایت نقل می کند که گفت:
رسول اکرم ص: چهار خط روی زمین ترسیم کرد و فرمود: «أفضل نساء الجنه خدیجه و فاطمه و مریم و آسیه؛ برترین زنان بهشت، خدیجه و فاطمه و مریم و آسیه می باشند. » ( شیخ صدوق، خصال، ج1، ص 96)
پیامبر ص فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه س است، هرگاه نزد تو آمد، براو از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان:
«و بشرها ببیت فی الجنة منقصب لاصخب و لانصب؛ و او را به خانه ای از یک قطعه (زبرجد) در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست مژده بده»( اسدالغابه، ج ۵، ص ۴۳۸)
«اربع نسوه سیدات سادات عالمهن مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت محمد، و افضلهن عالما فاطمه؛
چهار زن سرور زنان جهان خود می باشند که عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد ص و بهترین آنها در جهان فاطمه س است»( خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار، ص ۱۸۷، نقل از بحار ج ۳۷، ص ۶۳)
پیامبر اکرم ص در تفسیر (آیه ۲۲ مطففین) «عینا یشرب بها المقربون، همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند.» فرمود:
«المقربون السابقون؛ رسول الله، و علی بن ابی طالب و الائمة، فاطمه و خدیجه»(مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۲۰)
روزی پیامبر ص به علی ع فرمود: «تو همسری مانند فاطمه س داری که من چنان همسری ندارم، تو مادر زنی مثل خدیجه س داری که من چنین مادرزنی ندارم.» (بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۶۸ به نقل از خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار، ص۱۹۰)
روایت شده است؛ روزی جبرئیل به حضور پیامبرص آمد و جویای خدیجه س شد، پیامبر ص او را نیافت، جبرئیل گفت: «وقتی که او آمد، به او خبر برده که پروردگارش به او سلام می رساند.»(بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۸)
پیامبر اکرم ص در چهل شبانه روز دوری از خدیجه س توسط عمار یاسر به خدیجه چنین پیام داد: «همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند.»
روزی رسول خداص در مسجد در حضور مردم در شأن حسن و حسین ع مطالبی فرمود، از جمله چنین گفت: ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها از جهت جد و جده؟»
حاضران عرض کردند: «آری، خبر بده!» فرمود:
آنها حسن و حسین ع هستند که جدشان رسول خدا محمد ص است و جده آنها خدیجه س دختر خویلد می باشد» (بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۰۲، به نقل از خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، ص ۱۹۸)
در آن هنگام که پیامبرص در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهراس بسیار پریشان و گریان بود، پیامبر ص حضرت زهرا س را به وجود پربرکت مولاعلی دلداری داد، و در فرازی ضمن یاد از خدیجه س فرمود: «دل خوش دار که: همانا علی ع نخستین شخص از این امت است که به ذات پاک خدا و رسولش ایمان آورد، او و خدیجه س مادر تو اولین افرادی هستند که به اسلام پیوستند.»( بحار، ج ۲۲، ص ۵۰۲)
پیامبر اکرم ص بعد از وفات خدیجه کبری س همواره از خاطرات شیرین و ایثار آن بانوی گرامی به نیکی یاد می کرد و هرگاه به یاد او می افتاد، اشک فراق بر دیدگانش جاری می شد از جمله:
- روزی پیامبرص در نزد چند از نفر از همسران خود بود، ناگاه سخنی از حضرت خدیجه س به میان آمد، پیامبرص آن چنان آشفته و پراحساس شد که قطره های اشک ازچشمانش سرازیر گشت.
عایشه به آن حضرت گفت: «چرا گریه میکنی؟ آیا برای یک پیرزن گندمگون از فرزندان اسد، باید گریه کرد؟»
پیامبرص در پاسخ به او فرمود: «صدقتنی اذ کذبتم، و آمنت بی اذکفرتم، و ولدت لی اذ عقمتم؛ او هنگامی که شما مرا تکذیب می کردید، تصدیق کرد و هنگامی که کافر بودید، او به من ایمان آورد؛ و برای من فرزندانی آورد در حالی که شما نازا هستید.» (بحارالانوار، ج ۱۶، ص۸)
§ نیز روایت شده: روزی پیرزنی نزد رسول اکرم ص آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر9 پرسید، او در جواب فرمود: «انها کانت تاتینا فی زمن خدیجة، و ان حسن العهد من الایمان؛ این پیرزن در عصر زندگی خدیجه س، به خانه ما می آمد و از کمک ها و الطاف سرشار خدیجه س برخوردار بود، همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است.»( خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، ص ۲۰۷)
§ و مطابق روایت دیگر عایشه گفت: «هرگاه پیامبر ص گوسفندی ذبح می کرد، می فرمود: از گوشتش برای دوستان خدیجه س بفرستید، یک روز در این باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود: «انی لاحب حبیبها: من دوست خدیجه س را دوست دارم.»(ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۲۰۶)
راز گزینش حضرت خدیجه س به عنوان برترین زن تاریخ
دقّت در اسناد روایی و تاریخی معتبر، معیار برتری و راز گزینش خدیجه س به عنوان برترین زن تاریخ را این سان نشان می دهد:
1. نواندیشی و نوگرایی او در آن جامعه و شرایط عقب مانده و تاریک اندیش و غرق در تعّصب و خشونت روزگار خویش.
2. خردمندی و خِردورزی و هوشمندی و درایت او، در آن حال و هوایی که مدیریت جان ها و جامعه ها، به جای خِردها و وجدانها، در دست کشش ها و تمایلات سرکش بود.
3. قدرت سنجش و مقایسه و بهترین انتخاب در سه محور حساس، همچون: دین و آیین یا راه زندگی، گزینش شریک زندگی، هزینه نمودن آن ثروت هنگفت، آن هم در آن محیط و دنیایی که دنباله روی از بتِ نیاکان و زورمداران و آداب و رسوم رایج و غالب، نه تنها وظیفه که ملاک برتری و جواز ادامة حیات هم بود.
4 عدالت طلبی، آزادی خواهی، حق جویی، برابری خواهی و مبارزة با ظلم و برتری جویی و نژادپرستی.
5 پاکروشی و پاک منشی، در آن شرایط
6 استقلال در اندیشه و عمل و موضع گیری شجاعانه به سود حق و عدالت و آزادی، در پیکار استبداد و آزادی.
7. نفوذ، همراهی و همرزمی با پیامبر و مفتخر شدن به مقام مشاور، وزیر شایسته و کارآمد او.
8 . اعتبار، امکانات و خانة خویش را به فروزشگاه دین و آیین و پناهگاه پیامبر و مردم خداجو و حق طلب و آزادی خواه و بی پناه تبدیل ساختن، و پای این کار سِترگ، دلیرانه مقاومت و ایثار نمودن.
9. قدرت شگرف مدیریت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و تجاری.
10. کارآفرینی و گره گشایی و سعادت سازی به انگیزة بشردوستی و مردم خواهی و مهر به بندگان خدا.
منبع: برگرفته از کتاب نیم نگاهی به مدیریت و کارآفرینی خدیجه س نوشته: علی کرمی فریدنی، ص 14
حضرت خدیجه س سرچشمه خیر فراوان
یکی دیگر از ویژگی های حضرت خدیجه س آن است که حضرت منشأ خیرات و برکات فراوان شد از این رو یکی از القاب این بانوی با عظمت «مبارکه» می باشد. و «مبارکه» در قاموس قرآن به معنای « نمو، زیادت و سعادت» و در تاج العروس به مفهوم «بالندگی و نیک بختی و افزایش» و در لسان عرب به معنی «رشد و فزونی» آمده است و از «زجاج» آورده است که « مبارک» آن چیزی است که سرچشمه خیر فراوان می گردد و از آن خیر و برکت بسیاری پدید می آید. پس بنابراین «مبارکه » به معنای پربرکت و خیر فراوان است و الحق که این لقب زیبنده این بانوی معظمه بوده است زیرا درمدت عمر مبارک خود منشأ خیرات و برکات کثری شد و از مصادیق مبارک بودن آن حضرت نسل پربرکت او از پیامبر اکرم ص است کما اینکه در روایات هم به این اشاره شده است.
«عبد الله بن سلیمان» در «اانجیل»، نشانه های آخرت پیامبر خدا ص را چنین خوانده بود:
«نکاح النساء ذو النسل القلیل انّما نسله من مبارکه لها بیت فی الجنه لا صخب فیه و لا نصب».
«آن حضرت (پیامبرص) در زندگی خویش همسرانی خواهد داشت ولی نسل ایشان قلیل خواهد بود. نسل، او از زنی با برکت و مبارکه ای است که در بهشت پر طراوت خدا، دارای سرایی است که در آن نه رنج و دردی خواهد بود و نه گرفتاری».
سید بن طاووس با اسناد خود از محمد بن المنکر نقل می کند که گفت:
« حضرت خدیجه س قبل از ولادت، درکتابی آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی ع نازل شد، به عنوان بانوی مبارکه همدم حضرت مریم س در بهشت یاد شده است، در آنجا که در توصیف پیامبر خطاب به حضرت عیسی ع چنین آمده است: نسله من مبارکه و هی ضره أمک فی الجنه له شان من الشان… یعنی نسل او از مبارکه(بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می باشد».
منبع: خصائص ام الموؤمنین خدیجه کبری نوشته حسین تهرانی، ص 75
اسلام در کنار مردان بزرگ از زنانى صحبت می کند که قرین فرشتگان و همکلام آنها، مورد توجه پیامبران و مقدّم بر بسیارى از آنان و کوثرى از ناحیه خدا هستند و این نمایانگر شخصیت والاى زن است. تاریخ اسلام مملوء از زنان نمونه ای است که هر کدام در زمان خود راه کمال را پیمودند و الگوهایی هستند که زنان مومن می توانند با تمسک به سیره و منش آنان قله های مرتفع دین را بپیمایند. یکی از این بانوان نمونه، حضرت خدیجه (س) همسر وفادار و یاور پیامبر اسلام (ص) می باشد ؛ همو که هم گوهر بود و هم گوهرشناس هم خود صدفی برای پرورش گوهر شد. حضرت خدیجة کبری (س)، از جمله انسانهایی است که مظلومانه زیست، مظلومانه درگذشت و هنوز از پس گذار قرون و اعصار ناشناخته باقی مانده است. برای خدیجه (س) همین افتخار بس که نخستین زن ایمان آورنده به اسلام بود و فرزندان و نوادگان او ستارههای درخشان آسمان آزادگی شدند.
زندگی حضرت خدیجه را می توان نمونه ای کامل از تحول مثبت و سیر به سمت کمال دانست، زیرا خدیجه (س) بیش از چهل سال از زندگی اش را در دوران جاهلیت سپری کرد آنگاه با غلبه بر تمام تضادهای موجود اجتماعی دل به اسلام سپرد و به اولین اجتماع کوچک اسلام گام نهاد. زندگانی او چون پلی است که ابتدای آن در دوران جاهلیت و انتهایش در دوران اسلامی است. اما او کسی است که در همان دوران جاهلیت او را طاهره می نامیدند.
در آن زمان که بسیاری از مردها در تشخیص حقانیت اسلام مردد بودند، این بانوی بزرگوار حق را به درستی تشخیص داد.
حضرت خدیجه (س) همدم شبهای تاریک پیامبر (ص)، بدون شک تأثیری عظیم بر رشد یافتن نهال مقدس اسلام داشت. ایشان در سختترین و طاقت فرساترین شرایط رسوال الله را تنها نگذاشت و پابه پای او در برابر تمام دنیای کفر ایستاد و در نهایت از نثار جان خویش هم دریغ نکرد؛ و پیامبر اسلام در غم و اندوه او سال کوچش را « عام الحزن» نامید.
سخن از حضرت خدیجه س ، سخن از یک دنیا عظمت و پایدارى و استقامت درراه هدف است . به حق قلم فرسایى در باره کسى که خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسى مشکل است . اما به مصداق «مالا یدرک کله لا یترک کله ،» هر اندازه اندک و ناچیز باید این بانوی بزرگ و یار دیرینه حضرت رسول ص را شناخت.